رضا امیر یار احمدی

 

نام من رضا و کنیه ام امیر یاراحمدی است. در یک روز زمستان در بروجرد به دنیا آمدم. هیجده بهار بعد، از هنرستان هنرهای زیبا (تهران) فارغ التحصیل و به دانشکدۀ هنرهای تزئینی راه یافتم. دل مشغولی سه ساله هنرستان، طراحی، نقاشی، مینیاتور ... و در ادامه در دانشکده طراحی و مجسمه بود.
زمستان ۱۳۶۸ اولین فیگورها: نوازنده، رقصنده (مراقبه)، سوارکار، اسب و گاو را در کالبد برنزی در گالری سیحون به تماشا گذاشتم. «اسب، گاو، انسان، سه عنصر پایدار همان ناپایدار» نامی بود که مدیا کاشیگر بر این مجموعه نهاد. پس از آن با اندک فاصله ای مجسمه ای از مولانا را در کارگاهی در خیابان قوام السلطنه در دست گرفتم که پس از تأیید دکتر «شفیعی کدکنی» مدل بزرگ اثر در میدان مقابل دانشگاه جندی شاپور بر صخره سنگی نصب شد. پس از  آن در جستجوی دگرباره، بی آن که مقصود یا طرح از پیش آماده ای داشته باشم، پیکره هایی از درختانی بی برگ پدیدار شدند؛ درختانی از مفتول و بریده کناره های ورق. مجسمه از سه بُعد به دو بعد گرایش یافته و طرح روی کاغذ دو بُعدی به بعد سوم «این مجموعه کیمیایی» این دوره و راه گشای مجموعه کارهایی بود که بَعدتر رخ داد (خط سه بعدی و حجم  دو بعدی پدیده ای بود که تصورش را نمی کردم). پس دوره اول مجسمه های اسب، گاو، انسان و دورۀ دوم درختان و سومین دوره، درختان برگ گرفته از ورق با اندکی خم و تاب در لابلای خط های بازیگوش. چهارمین دوره، کتیبه هایی است از گچ و قالب گود و مسطح با خط هایی که برای خوانده شدن نبودند، اما این حس را بر می انگیختند، به نوعی شبیه پوستۀ درختان کاج سوزنی. این¬ها ترکیبی بود از گچ راف و کاملاً صاف و صیقلی که در آن سنگ به مثابه نگین انگشتری خودنمایی می کرد. نامی که بر این دوره نهادم «خط خدا» یا تماس «Touch» بود. پنجمین دوره، تابلوهایی است مرکب از نقاشی، چاپ، کولاژ، عکس، آیینه و مهره های رنگی است. ششمین دوره، مجسمه با عنوان «سرو آویز»، سرو آویز حدیث نفس است، در این روزگار و پاییز نیز که رنگش «زردی طلاگونه اش» را از قطعه پاییز اخوان ثالث وام گرفتم. نو شدن برایم یک ضرورت است، نه یک آرایه ... افکار، احساسات اگر در مسیر و روندِ شدن «نوشدن» نباشند فاسد شده، می پوسند. پیکاسو می گوید: «هیچ چیز فاجعه بارتر از این نیست که خودت را کپی کنی»، در ادامه می گوید: «اگر از دیگران کپی کنی به مراتب بهتر از کپی از خود است». اگر التزام به «عنوان مشخصی» داشته باشم، خواهم گفت مجسمه سازِ نقاش، اما این نمی تواند گستره ام را در این محدوده بازشناسی کند، زیرا آنچه که تا به حال به وجود آمده بر پایۀ مقدورات من در اینجا و این زمان است و اما آنچه که روی داد «سرعت» ساخت مجسمه، چیزی به سرعت طراحی بود. آدم عجولی هستم و به همین دلیل از خیلی دورتر آرزویم این بود که مجسمه به سرعت «نقاشی- طراحی» به نتیجه برسد و شد. «ورق برنز و آهن تخت» در پیچ و خم ها به هیأت گاو و سرو درآمدند (جاندار شدند)، اصل کار هنرمند در جان بخشی به ماده است. دیدن، برگزیدن و آفریدن یک قطعه فلز یا سنگ یا هر ماده دیگر. سرعت مجموعه سرو و گاو، آمیزه ای است از: «خرد، سرعت، ورق فلز و اندکی مدارا». این مجموعه در اردیبهشت ۱۳۸۹ در گالری موزۀ «آرت سنتر» به تماشا گذاشته شد.

 

سوابق هنری

- تحصیلات: دیپلم هنرستان هنرهای تجسمی، دانشکدۀ هنرهای تزئینی

- تعداد نمایشگاه ها و گالری ها: بیش از پنجاه نمایشگاه گروهی در تهران ـ اصفهان ـ بابل ـ زوریخ ـ ژنو ـ دهلی ـ پکن ـ مونت کارلو ـ دبی ـ آنکارا ـ تویومورائی ژاپن ـ کالاف اسپانیا ـ مکزیکو سیتی: دانشگاه ملی هنر (کاناکولتا، ۲۰۰۶، اخذ تقدیرنامه)، دوازده نمایشگاه انفرادی و تعداد کثیری نمایشگاه گروهی از ۱۳۵۶ تاکنون: تهران ـ بابل ـ زوریخ ـ کویت ـ باکو ـ ۱۴ نمایشگاه مجسمه ـ کتیبه ـ نقاشی

- گالری ها: کلاسیک اصفهان ـ کلاسیک بابل ـ سیحون ـ  آرت سنتر

- جوایز بین المللی: به مناسبت روز جهانی ارتباطات مقام اول «یونسکو» پاریس۱۹۷۶ 

مسابقه بین المللی یادبود فاجعه حلبچه ـ تهران مقام اول، ۱۹۸۶

بنیان اول مجسمه سازان، تهران مقام اول، ۱۹۸۵

منتخب هیأت داوران، تشویق شده کالاف اسپانیا،۱۹۹۶ 

- پروژه ها: شرکت در پروژه های وزارت مسکن (مجسمه، کتیبه، نقش برجسته): بیمارستان شهید بقایی اهواز ـ بیمارستان آیت الله طالقانی آبادان ـ بیمارستان زنان فداییان خرمشهر ـ میدان مولانای اهواز ـ ساختمان جدید کتابخانه ملی تهران ـ مجلس شورای اسلامی تهران ـ موزه قرآن تهران ـ بازسازی مجلس شورای ملی قدیم در میدان بهارستان تهران، مجسمه ابن سینا ـ فارابی ـ مولانا ـ فردوسی ـ (مرتفع ترین مجسمه ایران) از سالهای ۱۹۹۴ تا ۲۰۱۰ 

- مقالات: مجلات مجسمه ـ همشهری ـ بوتیقا ـ ایران ـ رودکی ـ تندیس ...

نقاشی