از صبح تا شام در روز معمار

از صبح تا شام در روز معمار
نویسنده: 
مهرداد بهمنی

 

دو سه روزی بود به دنبال پیدا کردن مطلبی برای روز معمار بودم. مطلبی که تکراری نباشد. ارزش خواندن داشته باشد و در این قطار سریع‌السیر عقل معاش گَوَنی باشد که از نسیم پرسد «به کجا چنین شتابان».

 

 

دو سه روزی بود به دنبال پیدا کردن مطلبی برای روز معمار بودم. مطلبی که تکراری نباشد. ارزش خواندن داشته باشد و در این قطار سریع‌السیر عقل معاش گَوَنی باشد که از نسیم پرسد «به کجا چنین شتابان».

 

زعمای مسکن هنوز در حال تجدید ساختار و برنامه‌ریزی‌های بلندمدت‌اند؛ اهل میراث هم در حال آواربرداری از ویرانه‌هایند؛ اهل ذوق و اندیشۀ دست به اتود منتظر کارفرمایی با اسب سفید که از فراز تپه‌هابا انبانی کافی سررسد؛ اهل بساز و بفروش هم در بخش خصوصی و عمومی سخت مشغول تبدیل سرپناه به سرمایه؛ دانشگاه‌ها هنوز در تفسیر هویت مشغول و طلاب با همین سرعت اینترنت در هاج و واج ظاهر کارهای اهل فرنگ. بعضی هنوز در بند فرم و نه مضمون ایران باستان ... یا گروهی در دعوای اهل مشاء و اشراق در سیر معماری و گروهی در قالب کردن معماری رومی و یونانی به مشتاقان آن و گروهی در پی اجتهادی خلاق از مصادیق کالبدی سیر تکوینی معماری ما...

صبح به دفتر می‌روم مجله معمار 84 آمده مطلب «محمدرضا قدوسی» سردبیر ویژه‌نامه تهران امروز بازار ساخت و ساز مسکن را می‌خوانم: «معمار شخصی است که می‌تواند از کهکشان تا ذره را در ارتباط با ساختمان درآورد و ساختمانی بسازد برای جان... حرفۀ معماری حداقل در 100 سال اخیر از هم پاشیده و با این ادعا که هر آنچه روزی دانش معماری بوده اشتباه است از سنت‌گرایی به مدرنیسم تغییر کرده... در ساخت سرپناه اما مسائل دیگرند: آسایش، دوام، ارتباط با طبیعت یا زیبایی امری است تاریخی که همواره در حال دگردیسی است... اگر بی‌توجه به خواست‌های تجاری، معماری را درست بسازی مورد توجه واقع می‌شود و مخاطب داشتن در این حال فضیلت هم است.

 

... اما مفاهیم هم می‌توانند «بِرَند» شوند. مثل اتفاقی که برای هرَتزوگ، فتحی و ... افتاده است. آنها مثل حدید «برند» ندارند اما رسانه‌هایی هم در بادکنک آنها فوت کرده‌اند، بزرگشان کرده‌اند و به این وسیله بازاری (هرچند محدود) پیدا کرده‌اند. اما «برند» حدید بَرَنده‌تر است. از زیر سیگاری تا قایق طراحی می‌کند. پروپوزال 4 صفحه‌ای می‌دهد 40 هزار یورو ...

 

بعد سرمقاله حسین هجرت که: در جستجوی یافتن و نمایاندن برخی موضوعات و عناصر مؤثر در بازار ساخت و ساز مسکن به عنوان نخستین بخش از سیمای شهر تهران است.

 

و سپس اشاره حرفه‌ای ناصر فکوهی جامعه‌شناس که بی‌پروا به سهم دولت‌ها و مدیریت شهری در بوجود آمدن این وضعیت می‌پردازد که در ادامه به از یاد رفتن اهمیت افزایش فضاهای عمومی در شهرهای مدرن و همچنین لزوم دخالت دستگاه‌های قانون‌گذار و ممانعت از کالایی شدن مستغلات و کنترل اجاره نیز اشاره می‌کند

 

و بعد نقاشی ثمیلا امیرابراهیمی که تو را به بازی حجم‌ها و سطح‌ها در شب تهران می‌برد.

 

 

حرف‌های بهرام کلانتری دربارۀ دخیل بودن عوامل مؤثر بر سوق دادن پروژه‌ها به سمت کالای سرمایه‌ای صرف و تبدیل سرمایه به جای سرپناه و باز هم تأکید بر ادامۀ روند موجود تا زمانی که زیرساخت‌های مدیریتی و سیاسی و اقتصادی کلان به درستی تبیین نشوند.

 

همنوایی عکس داریوش سعیدی و نامدار شیرازیان قبرهایی از سطح و در ارتفاع.

 

 

تهیه مطالب را سریع ورق می‌زنم. تحقیق گلناز خسروانی و سارا جعفری«چه کسانی تو را ساخته اند» که بین 67% تا 100% پاسخ دهندگان اظهار می دارند معمار خانه‌شان را نمی‌شناسند. 

 

مطلب علیرضا تغابنی و فرید فرآورده هم تحت عنوان «ساختمانفارسی» که برگرفته از  فیلمفارسی به ساختمان‌هایی در معماری معاصر اشاره دارد که از اصلی‌ترین ویژگی آن، انتزاع قالب از محتوا و فرموله بودن است، چیزی هم‌ارز با «کیج» در دنیای هنر و بالاخره گفتگو با فرزاد دلیری برایم جالب است که می‌گوید: هفته پیش کارفرمایی آمده بود که زمین بزرگی داشت بالای (20هزار متر ) ساعت 12:45 CD نقشه‌هایی را که با آنها جواز گرفته بود برای من فرستادند، ساعت 5:30 پیش من بودند و گفتند ما از فردا می‌خواهیم خاکبرداری را شروع کنیم... یا این که از شما چه پنهان اگر می‌خواستیم با پول خط کشیدن زندگی کنم الان هشتم گرو نهم بود. فقط از صبح باید دنبال چک پاس کردن بودم دیگر می‌دانید از معماری که پول درنمی‌آید. دلال‌های املاک از ما بیشتر پول در می‌آورند ... یا ببینید ما ملتی نیستیم که بتوانیم کار گروهی نکنیم... یا واقعیت این است که ما به عنوان معمار در جامعه نه تنها هوای همدیگر را نداریم بلکه برای هم، هم می‌زنیم... یا الان 30 سال است دارم ساختمان می‌سازم. اگر شهرداری 20 سال پیش می‌گفت هر سازنده‌ای ساختمانش را 3 متر عقب برود و عقب نشینی را باغچه کند و بابت این گذشت تشویقش می‌کرد در طول این 30 سال تمام خیابان‌های تهران 6 متر عقب رفته بودند و یک باغچه دو طرف خیابان بود...

 

صدای زنگ ایمیل بلند می‌شود. ایمیلی از حمیدرضا ناصرنصیر که آیا معماری یک مسئله ملی است؟ 

به بهانه سوم اردیبهشت به سفارش خبرگزاری هنر، نقد مجله معمار را رها می‌کنم:

در مورد پذیرش آرام و بطئی روز معمار، جلسات، sms های تبریک و تمبر روز معمار 

«معماری مسئله ملی است» زیرا از تمدنی که پرچمدار آفرینش و فرهنگ و اندیشه بوده فاصله گرفته، سیمای رنجور فضای ساخته شده ای که مناسبتی با گذشته پرشور هنر و معماری این سرزمین ندارد...

اینکه «معماری مسئله ملی است» زیرا رکنی از فرهنگ عمومی است...

معماری یک مسئله ملی است، زیرا با اندک غفلتی خسارات جبران ناپذیری به محیط‌زیست وارد می‌شود.

معماری یک مسئله ملی است زیرا سالانه میلیاردها سرمایه ملی را به ماده صامت و جامد بدل می‌کند...

این که روز ملی معمار فرصتی است برای لحظه‌ای مکث و سختی بازاندیشیدن، آموختی و آزمودن و فرصتی است برای فهمیدن معماری و شناختن معماران.

 

از او اجازه می‌خواهم که مطلب را در معمارنت بگذاریم، موافقت می‌کند که پس از درج در خبرگزاری هنر، که تا آخر شب هم خبری نمی‌شود.

 

دوست دیگری از یکی از مشاوران قدیمی تماس گرفت و گفت که فردی به نام حمزه‌نژاد که شما معرفی کرده بودی از ما پول و اسناد مناقصه و بلیط هواپیما برای عسلویه گرفته و غیب شده، گفتم همین شخص هفتۀ پیش با یک مشاور دیگر همین کار را انجام داده بود. نمی‌دانم از سادگی معماران است یا کسادی بازار که به همین راحتی با چند کد نیمه درست می‎شود سر مشاوران را کلاه گذاشت. 

 

هنوز در فکر معماری این ترفندم که ایمیلی از بهروز مرباغی که مطلبی در نشریه «قلب تاریخی سمنان» گذاشته:

از نام مهراز یا رازیگر، از این که معماران حکیم بودند، این که معمار کسی است که زمان خود را می‌شناسد و نیازهایش را می‌داند به ریشه‌های تاریخی و فرهنگی خود آگاهی دارد و پایبند است. بالاترین فن‌آوری‌های ملی و جهانی آشنایی دارد و زیبایی را اصل اساسی و مهم معماری می‌داند، رهایی و بیداری را هدف خود ‌داند و برای وصل کردن آمده نی برای فصل کردن و معماری زبان گفتگو است و معمار امروز عاشق و این که روز معمار بهانه است برای این یادآوری‌ها...

 

در لابلای کپی مقالات به شعری از کوربوزیه می‌رسم از قول هادی میرمیران که گفته:

«می‌بینم که شکوفه‌ها هرگز بسته نمی‌شوند.

. . . . . . .

دوستان من، کوشش‌های ما معجزه می‌آفرینند!

این معجزه‌ها برای کیست؟ - مردم.

کدام مردم؟- همان مردم عادی.

.....

این انسان بیگانگان را مخاطب قرار می دهد

اما بیگانگانی وجود دارند، که می‌ایستند،

که منتظرند،

که عاطفه و هنر برایشان

چون نان و آب ضروری است.

.....

مسئولیت بزرگی بر دوش یکایک ماست.

 

«من هفتاد و هفت سال دارم و حکمت معنوی مرا می‌توان چنین ملاحظه کرد: در زندگی بیش از هر چیز فعالیت لازم است، آن هم در پرتو فروتنی، دقت و درستی. تنها قلمرو ممکن برای پرداختن به آفرینش قلمروی است که انسان در آن ارزش‌هایی چون نظم، فروتنی، تداوم و پشتکار را مسخر می‌سازد.

 

پیش از این در جایی نوشته‌ام که ثبات تعریف زندگی است، چرا که این ثبات امری است ماهوی و زاینده. برای با ثبات بودن باید فروتن بود و پشتکار داشت. این نشانه‌ای است از شهامت و قدرتی درونی که در ذاتِ خودِ هستی نهفته است. زندگی به واسطۀ انسان پا به جهان می‌نهد؛ یا به بیان دیگر انسان می‌آید و بار امانت را بر دوش می‌گیرد. تمام رخدادها همین گونه به وقوع می‌پیوندند. سطح آبها را در نظر آورید ... کل جهانِ محاط در آسمان لاجوردی و سرشار از نیکی‌های حاصل آمدۀ انسان را در نظر آورید ...

که آخر الامر همه چیز به دریا باز می‌گردد.»

 

عصر چند کارت آمده؛ بنیاد میرمیران در خانه هنرمندان، کانون مهندسان معماران معاصر در شهرک غرب در خیابان سیف همراه با نمایشگاهی از آثار حبیبه مجدآبادی، رضا نجفیان و علیرضا تغابنی، کورش رفیعی، بابک زیرک، بهرام کلانتری، محمدرضا نیک بخت و... در گالری روژ و بالاخره ایمیل شب نجف دریابندری.

 

چرتکه می‌اندازم نمایشگاه را شب دیگری می‌روم. پس به شب نجف دریابندری می‌روم.

 

با دوستی دربارۀ احوالات شخصی مهندسان معمار گپ می‌زنیم تا سه راه زعفرانیه بنیاد موقوفات دکتر افشار باران و تگرگ ترافیک همیشگی را قفل کرده با نیم ساعت تأخیر می‌رسیم. محمدعلی موحد، محمود دولت آبادی، منوچهر انور، صفدر تقی‌زاده و موسیقی گروه لیان به همراه قطعاتی از فیلمی درباره نجف دریابندری. همه از خودساختگی او می‌گویند که دانشگاه نرفت اما اصالت داشت، به خارج نرفت اما یکی از بهترین مترجمان بود. هوایی بود برای تنفس دیگران، اصطلاحات زیادی را معادل یابی مناسب کرد. راحت می‌نوشت، در جلد نویسنده حال و هوا را منتقل می‌کرد و ...

 

شب در راه هنوز باران بهاری و عطر برگ نورس درختان و من در اندیشه که آیا معماران این مرز و بوم از اهل قلم و سینما و ... عقب افتاده‌اند یا نه. مشکل در چیست؟ درک مفهوم معماری است، آیا عدم ثبات مانع نهادسازی شده، در نظریه‌پردازی مشکل داریم ؟ آموزش معماری؟ قوانین و مقررات؟ خرد ابزاری؟ تسلط بازار سرمایه یا .....؟

 

آخر شب روز معمار است. شعری که پارسال برای روز معمار در معمارنت زدیم را دوباره می‌خوانم به امید گامی به پیش تا روز معماری دیگر معماری هنوز هم درگیر است:

 

چيست معماري؟

اين همه های و هوی طولاني

قرن‌ها خرد سوزي عالمان يوناني

رم و هند و چين و مايايي

غزنه و فاس و بخارا، نحله‌هاي ايراني

چيست اين پيل پيداي مولانا؟

هفت رنگ خفته در اقليم‌هاي انساني؟

سير ماده در تلالو حريرهاي نوراني؟

چيست اين معماري؟

سير تاريخ، در كالبدي جاري؟

حك مارپيچ زمان، در تپش فضا ساري؟

چيست اين؟ سرپناه جان و جسم انسانی؟

يا كه پيرايه‌گر دام‌هاي زرين پنهاني

چيست اين رفته در غيبتي كبري؟

عالمي جان سوخته در پي شهر آرماني

راستي كيست اين معمار؟

چيست اين معماري؟

 

3/٢/92

فرهنگ

روز معمار

 

منابع: 

 منبع عکس: نقاشی ثمیلا امیرابراهیمی 1374، از کتاب شب‎ها و سایه‌ها