آرت نووُ: پیوند تزئین و صنایع دستی با مدرنیسم

آرت نووُ: پیوند تزئین و صنایع دستی با مدرنیسم
نویسنده: 
خيزران اسماعيل زاده
آرت نووُ: پیوند تزئین و صنایع دستی با مدرنیسم

هنگامی که از هنر مدرن سخن گفته می‌شود، اکثر افراد نوعی هنر را در نظر مجسم می‌کنند که یکسر از سنت‌های گذشته گسسته است و سعی دارد کارهایی انجام دهد که هیچ هنرمندی در گذشته تصوری از آن‌ها نداشته است. اما حقیقت آن است که وضعیت هنر مدرن از دل پیچیدگی‌های دیگری پدید آمده است. یکی از جنبه‌های این پیچیدگی‌ها ظهور هنری به نام آرنووُ Art Nouveau در آغاز قرن بیستم است. آرنوو واژه‌ای است فرانسوی که به سبکی در تزئین و معماری اشاره دارد. کاوش برای اسلوب جدیدی در ساختمان و تزئینات به تجاربی در هنر جدید انجامید که در آن امکانات فنی جدید بنای فلزی با عناصر تزئینی خوشایند در هم آمیختند. اگرچه معماری قرن بیستم دقیقاً از این ابتکارات و خلاقیت‌ها نبود که سربرکشید و آینده به کسانی تعلق داشت که خود را از بند سبک یا تزئین اعم از جدید و قدیم رها کردند. اما بررسی نقش این سبک‌های سراسر تزئینی در آن‌چه هنر و معماری مدرن خوانده می‌شود خالی از اهمیت نیست.
در پایان قرن نوزدهم، در حالی که به نظر می‌رسد دورۀ کامیابی‌های بزرگ و آسودگی‌های همگانی است، بسیاری از هنرمندان تجسمی و نویسندگان نسبت به روش‌ها و سلائق هنری حاکم بر جامعه احساس ناخرسندی داشتند. معماری ساده‌ترین هدف حملات آن‌ها بود چرا که به یک ساختمان‌سازی عادی، تکراری و بی‌محتوا تبدیل شده بود. مجموعه‌های بزرگ آپارتمانی، کارخانه‌ها و ساختمان‌های عمومی شهرهای در حال توسعه با ملغمه‌ای از سبک‌های گوناگون احداث می‌شدند و تناسبی با کارکرد و هدف بناها نداشتند. به نظر می‌رسید که ابتدا مهندسان سازه‌ای را بر طبق ضرورت‌های کاربردی ساختمان برپا کرده و سپس کمی «هنر» را که از کتاب‌های راهنمای سبک‌های تاریخی وام گرفته‌اند به صورت عناصر تزئینی چاشنی نمای ساختمان می‌کردند. ولی در اواخر قرن نوزدهم شمار زیادی از افراد منتقد این روش شدند. به ویژه در انگلستان، بسیاری کسان از زوال هنرهای دستی که معلول انقلاب صنعتی بود ناخشنود بودند. کسانی همچون جان راسکین و ویلیام موریس رویای اصلاحات بنیادی در هنرها و کارهای دستی را در سر می‌پروراندند و آرزو داشتند که هنرهای دستی اصیل و معنادار جانشین انبوه فراورده‌های کمبها شود. انتقادات آن‌ها در عرصۀ بسیار گسترده‌ای تأثیرگذار شد و صنایع دستی حقیرشده‌ای که مورد حمایت آنان بود، در اوضاع و احوال جدید به گرانبهاترین کالاهای تجملی بدل شدند. پیکار آن‌ها اگرچه نتوانست تولید انبوه ماشینی را از میدان به در کند، ولی چشمان مردم را بر مسائل پیش آمده بازگشود، و زمینۀ پرورش ذوق آنان را نسبت به چیزهای ناب و ساده و البته «دست‌ساز» فراهم آورد. راسکین و موریس همچنین امیدوار بودند که احیای هنر بتواند به وسیلۀ بازگشت به اوضاع و احوال قرون وسطی امکان‌پذیر گردد. ولی بسیاری از هنرمندان این امر را غیرممکن می‌دانستند. آن‌ها «هنر جدید»ی را در سر می‌پروراندند که بر ادراک تازه‌ای از طرح و امکانات ذاتی مصالح و مواد مختلف، مبتنی باشد. پرچم جدیدی که با آرنوو در دهۀ 1890 به اهتزاز درآمد و تا اوایل دهۀ بیستم رواج داشت.   معماران انواع تازه‌ای از مصالح و انواع جدیدی از عناصر تزئینی را تجربه ‌کردند. اکنون زمان آن رسیده بود که معماری جدید فلز و شیشه سبک تزئینی خاص خود را بپروراند. اگر معماری غربی بیش از اندازه با شیوه‌های کهن ساختمان‌سازی پیوند یافته بود، ممکن بود معماری شرقی بتواند الگوها و ایده‌های جدیدی عرضه کند.

هنگامی که از هنر مدرن سخن گفته می‌شود، اکثر افراد نوعی هنر را در نظر مجسم می‌کنند که یکسر از سنت‌های گذشته گسسته است و سعی دارد کارهایی انجام دهد که هیچ هنرمندی در گذشته تصوری از آن‌ها نداشته است. اما حقیقت آن است که وضعیت هنر مدرن از دل پیچیدگی‌های دیگری پدید آمده است. یکی از جنبه‌های این پیچیدگی‌ها ظهور هنری به نام آرنووُ Art Nouveau در آغاز قرن بیستم است. آرنوو واژه‌ای است فرانسوی که به سبکی در تزئین و معماری اشاره دارد. کاوش برای اسلوب جدیدی در ساختمان و تزئینات به تجاربی در هنر جدید انجامید که در آن امکانات فنی جدید بنای فلزی با عناصر تزئینی خوشایند در هم آمیختند. اگرچه معماری قرن بیستم دقیقاً از این ابتکارات و خلاقیت‌ها نبود که سربرکشید و آینده به کسانی تعلق داشت که خود را از بند سبک یا تزئین اعم از جدید و قدیم رها کردند. اما بررسی نقش این سبک‌های سراسر تزئینی در آن‌چه هنر و معماری مدرن خوانده می‌شود خالی از اهمیت نیست.
در پایان قرن نوزدهم، در حالی که به نظر می‌رسد دورۀ کامیابی‌های بزرگ و آسودگی‌های همگانی است، بسیاری از هنرمندان تجسمی و نویسندگان نسبت به روش‌ها و سلائق هنری حاکم بر جامعه احساس ناخرسندی داشتند. معماری ساده‌ترین هدف حملات آن‌ها بود چرا که به یک ساختمان‌سازی عادی، تکراری و بی‌محتوا تبدیل شده بود. مجموعه‌های بزرگ آپارتمانی، کارخانه‌ها و ساختمان‌های عمومی شهرهای در حال توسعه با ملغمه‌ای از سبک‌های گوناگون احداث می‌شدند و تناسبی با کارکرد و هدف بناها نداشتند. به نظر می‌رسید که ابتدا مهندسان سازه‌ای را بر طبق ضرورت‌های کاربردی ساختمان برپا کرده و سپس کمی «هنر» را که از کتاب‌های راهنمای سبک‌های تاریخی وام گرفته‌اند به صورت عناصر تزئینی چاشنی نمای ساختمان می‌کردند. ولی در اواخر قرن نوزدهم شمار زیادی از افراد منتقد این روش شدند. به ویژه در انگلستان، بسیاری کسان از زوال هنرهای دستی که معلول انقلاب صنعتی بود ناخشنود بودند. کسانی همچون جان راسکین و ویلیام موریس رویای اصلاحات بنیادی در هنرها و کارهای دستی را در سر می‌پروراندند و آرزو داشتند که هنرهای دستی اصیل و معنادار جانشین انبوه فراورده‌های کمبها شود. انتقادات آن‌ها در عرصۀ بسیار گسترده‌ای تأثیرگذار شد و صنایع دستی حقیرشده‌ای که مورد حمایت آنان بود، در اوضاع و احوال جدید به گرانبهاترین کالاهای تجملی بدل شدند. پیکار آن‌ها اگرچه نتوانست تولید انبوه ماشینی را از میدان به در کند، ولی چشمان مردم را بر مسائل پیش آمده بازگشود، و زمینۀ پرورش ذوق آنان را نسبت به چیزهای ناب و ساده و البته «دست‌ساز» فراهم آورد. راسکین و موریس همچنین امیدوار بودند که احیای هنر بتواند به وسیلۀ بازگشت به اوضاع و احوال قرون وسطی امکان‌پذیر گردد. ولی بسیاری از هنرمندان این امر را غیرممکن می‌دانستند. آن‌ها «هنر جدید»ی را در سر می‌پروراندند که بر ادراک تازه‌ای از طرح و امکانات ذاتی مصالح و مواد مختلف، مبتنی باشد. پرچم جدیدی که با آرنوو در دهۀ 1890 به اهتزاز درآمد و تا اوایل دهۀ بیستم رواج داشت.   معماران انواع تازه‌ای از مصالح و انواع جدیدی از عناصر تزئینی را تجربه ‌کردند. اکنون زمان آن رسیده بود که معماری جدید فلز و شیشه سبک تزئینی خاص خود را بپروراند. اگر معماری غربی بیش از اندازه با شیوه‌های کهن ساختمان‌سازی پیوند یافته بود، ممکن بود معماری شرقی بتواند الگوها و ایده‌های جدیدی عرضه کند.