واپسین اجرای خانه‌ای قدیمی

واپسین اجرای خانه‌ای قدیمی
فرشید مقدم سلیمی

معمارنت- تخریب خانه‌های قدیمی و ساخت ساختمان‌های چند طبقه به جای آنها، موضوعی تکراری است و آنقدر تکرار شده کهحتی خرق این عادت‌واره‌ نیز ممکن است سخت به نظر برسد. با این حالچندی پیش جمعی از هنرمندان با مدیریت «گالری طراحان آزاد» درصدد برآمدند تا با تبدیل خانه‌ای در حال تخریب به نمایشگاهی هنری در روند تخریب آن یک وقفه به وجود آورند. وقفه‌ای که شاید منجر به تامل درمسیری شود که پی‌گرفتیم.

 

معمارنت- تخریب خانه‌های قدیمی و ساخت ساختمان‌های چند طبقه به جای آنها، موضوعی تکراری است و آنقدر تکرار شده کهحتی خرق این عادت‌واره‌ نیز ممکن است سخت به نظر برسد. با این حالچندی پیش جمعی از هنرمندان با مدیریت «گالری طراحان آزاد» درصدد برآمدند تا با تبدیل خانه‌ای در حال تخریب به نمایشگاهی هنری در روند تخریب آن یک وقفه به وجود آورند. وقفه‌ای که شاید منجر به تامل درمسیری شود که پی‌گرفتیم.

 

این خانه‌ی به‌خصوص در واقع خانه‌ی خاصی نیست و مسکن فرد خاصی هم نبوده، بلکه یکی از خانه‌های این شهر است که خراب می‌شود و موضوع نمایشگاه هم همین است. در این نمایشگاه اشیای قدیمی خانه دستمایه‌ی آثار هنری شده و بخش‌های مختلف خانه هر کدام به اثری هنری مبدل گشته است.حیاط، آشپزخانه، رختشورخانه و حتی سرویس بهداشتی هرکدام بخشی از این نمایشگاه را تشکیل می‌دهند.

 

این آثار گاه با هدف احیای مناظر قدیمی خانه و گاه به قصد روایت زندگی‌ای که در آن جریان داشته شکل گرفته‌ بودند. برای مثال دری در انبار با یک چشمی کوچک وجود داشت که وقتی از آن چشمی نگاه می‌کردید منظره‌ی کوچه باغی را می‌دیدید که زمانی در پشت آن در بوده است. یا وقتی پس از ورود به خانه پس از اتاق کوچکی که به عنوان اولین توقفگاه نقش ایفا می‌کرده، به اتاق نشیمن با شومینه آجری زیبایش وارد می‌شدید؛ فضایی پوشیده از پاکت‌های نامه با تمبرهای قدیمی و مُهر «باطل شد» را می‌دیدید که دربسته و حاوی نامه بودند

 

. پاکت‌هایی که آدرس همین خانه را در خیابان محمودیه، انتهای کوچه اردیبهشت برخود داشتند. به همین ترتیب، ستون‌ها، دیوارها، پلکان و ورودی حیاط همگی جایی برای یک یادآوری هنرمندانه شده بودند.انباری با کتاب‌های آویزان و ارگ کوچکی که به دیوار نصب شده بود، لحظاتی را یادآوری می‌کرد که کسی در خانه در آنجا خلوت می‌کرده، می‌نواخته و می‌خوانده است و ساعت در میان اتاقی که واپسین سکانس نام داشت، دقایقی را یادآور می‌شد که به تخریب خانه باقی مانده است. دقایقی در تاریخ این بخش از زمین.

 

این یادآوری‌ها، یادآوری تاریخ خانه‌ای است که ممکن بود خانه ما باشد. خانه‌ای مناسب برای زندگی مردمانی با فرهنگ و طبقه‌ای  خاص که جزئی از این جامعه بودند. عکس‌های قدیمی راوی این ماجرا بود. عکس‌هایی از خانه وقتی که نوساز بود؛ آنوقت‌ها که به زحمت همسایه‌ای داشت، گویی اینجا یکی از انتهاهای تهران بود! عکسی از سرویس بهداشتی با توالت فرنگی، لوکس و غیرمعمولی برای آن زمان و نیز طاق آجری اُپن آشپزخانه.عکس‌ها حاکی از ساخت این خانه برای یک خانواده نسبتاً مرفه بود. خانه‌ای خوش‌ساخت و باصفا با نمایی آجری، استخری کوچک، دوبلکس و دوخوابه. شاید اگر منطق سود و سرمایه تا این حد تمامی جوانب زندگی شهری در تهران را در نوردیده بود، معیارها و ارزش‌گذاری‌های یک خانه دلخواهطور دیگری شکل گرفته بود و مالکان نمی‌گذاشتند که این خانه به این زودی، پیش از آن که خراب شود، تخریب شود.

 

واپسین اجرای این خانه قدیمی در این شهر درحال نوسازی، چهاردهم مهرماه 1391 از ساعت 4 تا 8 آغاز و به مدت یک هفته برگزار شد و مهمانان زیادی را پذیرایی کرد. کنار استخر کوچک زیر درخت خرمالو در حیاط یادداشتی با این مضمون دیده ‌می‌شد: «انسان ناخواسته محیطی را نابود می‌کند که به آن وابسته است.»

 

اگر می‌خواهید واپسین اجرای خانه را از خلال عکس‌های معمارنتببینید بخش انتهایی را مشاهده کنید: